السلام علیک یا فاطمه الزهرا

اطلاعات جامع و مفید در باره حضرت زهرا

السلام علیک یا فاطمه الزهرا

اطلاعات جامع و مفید در باره حضرت زهرا

شخصیت حضرت زهرا(س) در کلام وحی


 12 صفحه - از 148 تا 159 )

نویسنده : علایى رحمانی، فاطمه
  • سخن گفتن از شخصیتى که داراى عظمتى ویژه و پرورشى نمونه و حضورى همه جانبه در تمام جهات انسانیت است، عشق و عجز را به همراه خود‌می‌آورد. زنان مطرح در قرآن، هریک شاخص‌هاى ویژه‌اى داشته‌اند و فاطمه، خود به تنهایى همه آن شاخص‌ها را با خود به همراه دارد.

    فاطمه، بانویى است چون مریم، پاک و مطهر ـ داراى ارتقاى روحى و معنوی؛ چون بلقیس، با علم و درایت؛ چون زنان معاصر با حضرت موسی، حاضر در تمام لحظات حساس و سرنوشت‌ساز؛ چون هاجر، صبور و با استقامت.

    فاطمه، نه تنها، تمامى اینها را در خود، جمع داشت، بلکه خود، حقیقت حُسن و تجسم عینى آن بود و از این بالاتر، او بهترین اهل زمین بود. و از این نیز فراتر، او محور هستى و انگیزه خلقت عالم، اعم از آسمان و زمین و جن بود:

    یا أحمد! لولاک لما خلقت الافلاک، لولا على لما خلقتک، لولا فاطمه لما خلقتکما.1

    سخن گفتن از فاطمه، فراتر از اندیشه بشرى است، لذا باید شناخت او را در کلمات خدا و رسولش یافت. اگر معانى در قالب آن الفاظ بیان می‌شود، به منزله تنزیل حقیقت بلند پایه اوست. از این‌رو به بررسى آیات نازل شده در حق معرفتش

    ( 148 )
  • می‌پردازیم. اما قبل از ورود به بحث، نکاتى را یاد‌آور می‌شویم.

    1. چون هدف، نشان دادن شمه‌اى از شخصیت فاطمه‌(س) در کلام وحى است از پرداختن به مباحث جزئى و فنى ادبی، تفسیرى و فقهی، خود‌دارى کرده و به حد‌اقل در این زمینه اکتفا می‌کنیم.

    2. دلالت همه آیات مورد بحث یکسان نیست. بر برخى از آیات، گذشته از ظاهر کلام، روایات متواتر از طریق شیعى و سنّى دلالت دارد. و برخى دیگر علاوه بر‌معنا وتفسیر ظاهرى به حکم تفسیر باطنی، برآن حضرت منطبق است و برخى از آیات از قبیل بیان یکى از مصادیق آیه و از باب تطبیق است نه تفسیر.

    3. برخى آیات، تنها به شخصیت حضرت زهرا‌(س) دلالت دارد و بعضى ناظر به مقام و منزلت اهل‌بیت رسول خداست که حضرتش یکى از آنهاست.

    آیاتى که دلالت برفاطمه‌(س) دارند ـ مطابق شاخص‌هایى که ذکر کرده‌ایم ـ بر‌طبق احادیث و اعتقادات شیعه بسیارند.

    از جمله:آیه 6 از سوره فاتحه؛ 21 و37 از سوره بقره؛ 61‌، 101‌، 103، 137‌، 195از سوره آل‌عمران؛ 69 از سوره نساء؛ 119 از سوره توبه؛ 24 از سوره ابراهیم؛ 26 و 57 از سوره اسراء، 111 از سوره مؤمنون؛ 87 از سوره انعام؛ 35 از سوره نور؛ 115و 132 از سوره طه؛ 54 و 74 از سوره فرقان؛ 333 و 57 از سوره احزاب؛ 23 از سوره شوری؛ 11 از سوره محمد؛ 17 از سوره ذاریات؛ 21 از سوره طور؛ 19 و 20 از سوره الرحمن؛ 8 از سوره حشر؛ 1 از سوره قدر، 38 و 39 از سوره مدثر؛ 3 تا 7 از سوره لیل؛ 9 از سوره مزمّل؛ 102 از سوره انبیاء؛ و 1 تا 3 سوره کوثر.

    در این مقاله به بررسى چند نمونه از این آیات با در نظر گرفتن نکاتى که قبلاً ذکر شد، می‌پردازیم:

    1. سوره کوثر

    إنّا أعطیناک الکوثر، فصلّ لربّک وانحر، إنّ شانئک هو الأبتر

    در شأن نزول این سوره گفته شده:

    زمانى که رسول‌(ص) دو تن از فرزندان خود به نام‌هاى عبد‌اللّه و قاسم را از دست داد و دشمنان آن حضرت، براى تضعیف او، زبان طعن و شماتت، گشودند، عاص بن وائل او را «ابتر» خواند،2 که در لغت عرب به «مقطوع

    ( 149 )
  • النسل» اطلاق می‌شود.3

    کوثر از ریشه کثرت است و برچیزى اطلاق می‌شود که شأنیت کثرت در او باشد و مراد از کوثر خیر فراوان است.4

    البته آن خیر کثیرى که پیامبر در نتیجه اعطاى خداوند؛ مالک آن شده است، در آیه اول مشخص نشده و شاید بدین لحاظ باشد که با اطلاق و عدم تقیید آن، عظمت و شأن خاص، بدان ببخشد.

    براى کلمه (کوثر) در این سوره، معانى متعدد مطرح شده است، علامه طباطبایى در المیزان با توجه به معناى آخرین آیه که دشمن آن حضرت را، ابتر معرفى کرده، مناسب‌ترین معنا را «کثرت» ذریه پیامبر اکرم (ص) ذکر می‌کند.5 اگر خیر کثیر هم مراد باشد، یقیناً یکى از مصادیق آن، فراوانى نسل آن حضرت است.

    کوثر، صیغه مبالغه است. یعنى اى پیامبر، به تو، دخترى دادیم که مجسمه خیر است، استوانه برکت و اسطوره بالندگى است، به تو دخترى دادیم که اگر همه فضایل و سجایاى انسانى را مجسم کنند، زهرا می‌شود. اى پیامبر، به شکرانه این نعمتى که به هیچ‌کس داده نشده و نخواهد شد، نماز بخوان و در هنگام تکبیر، دستهایت را بلند کن که این یک حالت خضوع است براى بنده و جلالتى است برا ى خدا!

    امام فخررازى در ذیل آیه می‌نویسد:

    کوثر هشت معنا دارد که تمام آن معانى درباره حضرت صدیقه طاهره، فاطمه زهرا‌(س) است. آنگاه خودش می‌گوید: چگونه، فاطمه کوثر نباشد که چون علی‌بن‌الحسین و محمد‌بن‌على باقرالعلوم و صادق المصدق، میوه و ثمره دارد.6

    آرى فاطمه، چگونه خیر کثیر نباشد که از این نهر کوثر، صدها و بلکه هزاران جوى زلال و روشن، منشعب است.

    حسن ختام این بخش،آن که نزول چنین سوره‌اى و چنین تعبیر بلندى (کوثر) درباره فاطمه در عهد جاهلیت عربى که «زن» نه تنها از کم‌ترین حقوق انسانى برخوردار نبود، بلکه تولد دختر مایه ننگ و سرافکندگى بود و دختران، زنده بگور می‌شدند، نشانگر جایگاه ارزشمند زن در مکتب حیات بخش اسلام است. موجودى که می‌تواند منشأ این مقدار خیر و برکت در تاریخ بشریت باشد. موجودى که بنده برگزیده خدا و

    ( 150 )
  • اشرف مخلوقات عالم، باید به شکرانه برخوردارى از آن، در برابر پروردگارش، سربرخاک بساید. در کدامین مکتب می‌توان چنین قرب و منزلتى براى زن یافت؟7

    2. آیه تطهیر

    إنّما یرید اللّه لیذهب عنکم الرجس أهل البیت و‌یطهّرکم تطهیرا (احزاب،33/33)

    این آیه به گفته بیشتر محدثان اهل سنّت و تمام علماى شیعه، در خصوص اهل کساء، نازل شده است.

    چنانچه در صحیح مسلم و ترمذى و تفسیر کشّاف و طبرى و در‌المنثور، مستدرک حاکم، منتخب کنز‌العمال و کتاب‌هاى دیگر از عایشه و ام سلمه و انس‌بن‌مالک و ابو‌سعید‌‌خدرى و دیگران با مختصر اختلافى روایت کرده‌اند که چون آیه تطهیر نازل شد، رسول خدا (ص)، فاطمه (س) و على (ع) و حسن و حسین‌ (ع) را خواندند و کساى خود را بر روى آنها انداختند و فرمودند: «اللهم إنّ هؤلاء أهل بیتی، فاذهب عنهم الرّجس و‌طهّرهم تطهیرا».

    در انتهاى سوره واقعه،می‌فرماید: إنّه لقرآن کریم، فى کتاب مکنون، لایمسّه إلاّ المطهّرون؛ هیچ‌کس به قرآن، مسّ وجودى پیدا نمی‌کند مگر مطهرون.

    با توجه به این آیه، تنها اهل بیت، مسّ وجودى کتاب مکنون را دارند و این هم فضیلتى بزرگ براى حضرت زهرا (س) است.

    با توجه به این‌که منظور از اراده حق تعالی، در این آیه، اراده تکوینى است نه تشریعى و با توجه به احادیثى که معناى «رجس» را پاکى از گناه و آلودگى می‌داند ـ نه پاکى ازنجاسات ظاهرى ـ این آیه شریفه، بزرگ‌ترین دلیل بر عصمت فاطمه زهرا (س) از هر‌گونه گناه و آلودگى است، بلکه می‌توان گفت: از بعضى جهات مقام صدیقه طاهره، از بسیارى از انبیا وائمه (ع) نیز برتر است. چنانچه این مطلب، از سخنان تاریخى امام حسین (ع) در شب عاشورا در پاسخ به بی‌تابى خواهرش زینب، مشاهده می‌شود.

    امام على (ع) با استناد به آیه تطهیر، عصمت و طهارت زهراى مرضیه را یادآورى می‌کنند . وقتى خلیفه اول با حضرت زهرا (س)، به منازعه برخاست و فدک را که در اختیار آن حضرت بود، مصادره کرد و دعوى آن حضرت را نشنید و شاهدانش را قبول نکرد، امام على (ع) خطاب به وى گفت:

    ( 151 )
  • اگر کسى ادعا کند که {نعوذا بالله} فاطمه زهرا مرتکب منکر شده است و براى ادعاى خود، شاهدانى هم بیاورد و تو او را تصدیق کنی، کتاب خدا را تکذیب کرده‌اى زیرا آیه تطهیر، شهادت خدا بر طهارت زهرا (س) است.

    آن بانوى بزرگ حد وسط و محور ارتباط اهل کساء بود.«هم اهل بیت النبوه و‌معدن الرساله، هم فاطمه و‌أبوها و‌بعلها و‌بنوها» آنان اهل بیت نبوت و معدن رسالت هستند: فاطمه، پدر فاطمه، همسر فاطمه و پسران فاطمه.

    محور اصلى ارتباط اهل بیت با رسول خدا، یک زن است، زنى که ذریه‌اى پاک از او، زاده می‌شود و اوست که تنها حلقه اتصال این فرزندان با رسول خداست.8

    اگر به این نکته دقت کنیم که گوینده این کلام، اللّه، ذات مستجمع صفات جمالیه و جلالیه است، خدایى که پروردگار عالم وجود است و اراده‌اش مساوى با تحقق و وقوع می‌باشد، حقیقت این تکریم را بهتر، احساس خواهیم کرد.

    3. آیه (لیله القدر)

    إنّا أنزلناه فى لیله القدر

    این آیه از جمله آیاتى است که علاوه بر معنا و تفسیر ظاهری، به حکم تفسیر باطنى برآن حضرت منطبق است.

    در تفسیر فرات کوفى با ذکر سند از امام صادق‌(ع) نقل شده است، که حضرت در تفسیر «إنّا أنزلناه فى لیله القدر» فرمودند: «لیله» فاطمه و«القدر»، اللّه است. سپس افزودند:

    «فمن عرف فاطمه حق معرفتها، فقد أدرک لیله‌القدر و‌إنّما سمّیت فاطمه لأن الخلق فطموا عن معرفتها؛ پس هر کسى که فاطمه را به درستى و «کما هو حقه» بشناسد، لیله القدر را درک کرده است و فاطمه به این نام، نامگذارى شده، به خاطر آن‌که مردم از شناخت او عاجزند.

    به راستى چرا فاطمه‌(س) لیله القدر نباشد و حال آن‌که یازده قرآن ناطق در این «لیله» نازل شده است.

    فاطمه، لیله القدر است زیرا که:

    1. در میان همه شب‌ها، آنچه بی‌نظیر و مطلوب است، شب قدر است. در میان همه زنها نیز آن‌که بی‌نظیر و مطلوب است، فاطمه است.

    ( 152 )
  • 2. از آن حضرت، تعبیر «لیل» شده است. زیرا همان گونه که شب همه چیز را در برمی‌گیرد، ظلم و ستم بنی‌امیه آن حضرت را در برگرفت.

    3. فاطمه، شب ولیل است زیرا شب، بیانگر پوشیدگى و مستورى و حجاب و عفت و حیاء است.

    4. ویژگى شب قدر، توبه و نزدیکى به خدا و اطاعت و بندگى و حفظ احکام است. ویژگى فاطمه‌(س) و را ه و روش و سیره آن حضرت نیز، قرب به خدا و اطاعت و بندگى او و حفظ ارزش‌هاى الهى است.

    5. مهم‌ترین و ممتازترین عمل در شب قدر، علم و پرداختن به آن است. درمیان صفات و ویژگی‌هاى فاطمه، نیز علم و معرفت و آگاهى آن حضرت به خدا، دین خدا، تکالیف، وظایف و ارزش‌هاى انسانی، از همه مهم‌تر و بزرگ‌تر است. ارزش سایر اعمال آن حضرت به همین آگاهى و شناخت و علم اوست و این از بزرگ‌ترین درس‌ها و تعالیم براى همه، بخصوص براى زنان است.

    6. شب قدر از هزار ماه، بهتر است و یک لحظه و یک روز زندگى و سیره حضرت زهرا‌(س)، از هزاران ماه و سال زندگى که در آنها خبرى از آن راه و روش و الگو نباشد، بهتر است.

    7. شب قدر، ظرف و جایگاه قرآن است.جایگاه حضرت زهرا و گفتار و کردار و زندگى آن حضرت هم درتفسیر عملى قرآن و تجسم و تبلور آیات آن است. همان‌گونه که انسان در شب قدر به قرآن، نزدیک‌تر شده، و آن را بر سر مى نهد، با نزدیک شدن به حضرت زهرا‌‌(س) نیز انسان به قرآن نزدیک شده و آن را نصب العین خود قرار می‌دهد.

    8. شب قدر همان لیله مبارکه یعنى شب نزول برکت و ارزش‌ها است و چشمه‌اى است که این فضایل و سعادت‌ها از آن جوشیده و نازل مى شود. فاطمه نیز محل نزول و صدور این اصالت‌ها و ارزش‌ها و مکارم است.

    9. شب قدر، تجمع ملائکه اللّه است و بهره از عالم ملکوت، افزون‌تر خواهد بود. آن کس هم که بیشتر با فاطمه، نزدیک‌تر شده و از آن حضرت بهره ببرد از خوى و خصلت ملائکه، حظ فزون‌ترى برده و به عالم فرشتگان و تجرّد و تقدّس، نزدیک‌تر می‌گردد بلکه از آنها نیز، برتر می‌رود.

    10. ممکن است سال‌ها بگذرد و کسى از شب قدر، جز ظاهری، بیش درک نکند،

    ( 153 )
  • اما اگر از حقیقت آن، ذره‌اى درک نماید، چنان آگاهى و تنبه بیدارى به او می‌بخشد که مسیر زندگیش عوض می‌شود و سخت به خدا نزدیک می‌گردد. فاطمه، نیز چنین است.یعنى ممکن است فرد یا جامعه‌اى سالها به لیله‌القدر برسد و فاطمه‌‌(س) را از خود بداند؛ اما حقیقت او را درک نکند و جز ظاهرى از آن نفهمد، اما با درک زندگى و ابعاد گوناگون حیات واقعى فاطمه، جرقه‌اى در دل آنان بدرخشد و مسیر سرنوشت آنان را عوض نماید.

    از این گذشته زمان غسل و کفن و دفن، بنابر وصیت حضرتش نیز در دل شب متناسب با لیله القدر است و قرن‌ها است که قبر مجهول و ناپیداى او نیز حاکى از تناسب وجود مقدسش با لیله القدر دارد.

    و «اللیله هى فاطمه و‌القدر هو اللّه»: فاطمه، اضافه تشریفى به خدا دارد از حیث:

    1. آن‌که پس از پدر بزرگوار و شوهر گرانقدرش، بیش از تمام پیامبران مرسل و غیر مرسل، ایمان به خدا داشته و در عالم انوار و اشباح و ارواح، خدا را تسبیح و تمجید و تقدیس و تحلیل کرده و سپاسگزار بوده است. نور مقدس او چندین هزار سال پیش از آفرینش آسمان و زمین آفریده شده است.

    2. آنکه فاطمه زهرا، افضل تمام انبیا ومرسلین وملائکه و مقربین است و همه آنها نیازمند به شفاعت زهرا‌(س) طبق اخبار و احادیث مستفیضه صادره از مصادر وحى و تنزیل می‌باشند.

    3. آن که ملائکه حتى جبرئیل، میکائیل، اسرافیل و عزائیل هم بی‌اذن بر او داخل نمی‌شوند. و از اطاعت او بیرون نبودند و خداوند عزّوجلّ، عهد ولایت او را از آنها گرفته است.

    4. زهراى مرضیه، علت وجود ائمه یازده‌گانه، اوصیاى رسول خدا (ص) می‌باشد و ذریه پیامبر تا قیامت از نسل او هستند.

    ارباب معرفت نیز در بعضى از تفاسیر، روایت امام صادق (ع) را نقل کرده و آن را پذیرفته‌اند و براساس مبانى عرفان اسلامى «لیله مبارکه» را انسان کامل، تفسیر کرده‌اند. انسان کامل در این مکتب جایگاه محورى دارد. از نظر روایات مسلّم است که جبرئیل امین به فاطمه‌(س) نازل می‌شده9، در حالى که جبرئیل امین، حتى بر‌ائمه‌(ع) نیز نازل نمی‌شد. مصحف فاطمه، محصول شرفیابى فرشته وحى الهى بر حضرت زهراست که از افتخارات تشیع، شمرده می‌شود.

    ( 154 )
  • امام صادق‌(ع) در ضمن مصحف فاطمه می‌فرماید: «فیه علم القرآن کما انزل»؛ علم قرآن همان‌طور که نازل شده در مصحف فاطمه‌(س) موجود است.

    لذا آگاهى از قرآن و اسرار آن مربوط به حضرت زهرا و سایر معصومان می‌باشد، چون قرآن در خانه آنها نازل شده است، آنها هستند که در سایه آشنایى با این منبع لایزال الهى توانایى شناخت و درک حقایق و معارف و دانش‌هاى گوناگون را پیدا کرده‌اند.

    در بعضى روایات آمده که مصحف فاطمه، سه برابر قرآن است. شاید تأویل و تفسیر قرآن مجید باشد زیرا ما معتقدیم که علم قرآن طبق فرمایش خود قرآن، در نزد صاحبان این علم است که آنها هم، همان ائمه طاهرین هستند که فاطمه‌‌(س) نیز جزو آنهاست. اما در اینجا مطلب بالاتر است زیرا مصحف با این خصوصیات، فقط، بر‌فاطمه‌(س) قرائت شده‌است.

    4. آیه مباهله

    فمن حاجّک فیه من بعدما جائک من العلم فقل تعالوا ندع أبنائنا و‌أبنائکم و‌نسائنا و‌نسائکم و‌أنفسنا و‌أنفسکم ثم نبتهل فنجعل لعنه اللّه على الکاذبین. (آل عمران،3/61) با کسانى که با تو در امر نبوت مجادله می‌کنند، بگو بیایید پسران و زنان و نفوس خویش را بخوانیم وتضرع کنیم. آن‌گاه لعنت خدا بر دروغ گویان.

    طبق احادیث متواتر و مشهور میان شیعه و سنى که قریب به اجماع و اتفاق است در روز مباهله، مسیحیان نجران، پیامبر را مشاهده کردند در حالى که حسنین و فاطمه وعلی‌(ع)، همراه او بودند و به سوى مکان مورد نظر می‌آمدند.

    در این آیه، نسائنا، منحصر به حضرت فاطمه‌(‌س) شده است. با این‌که زنان و همسران پیامبر در حجره‌هاى آن حضرت بوده‌اند و زنان بزرگ دیگرى مانند: صفیه و ام هانى و دیگران، وجود داشتند، هیچ‌کدام به این مباهله دعوت نشدند.

    زیرا مباهله (ابتهال و نفرین کردن) با نصاراى نجران یک کار عادى نیست و تنها افراد معصوم، صلاحیت آن را دارند.

    صحنه مباهله، از لحظات حساس تاریخ اسلام است و حضور در این صحنه، ایمان و اعتقاد خاصى را می‌طلبد.

    پیامبر‌(ص) براى حضور در این صحنه از میان زنان، تنها، فاطمه را انتخاب می‌کند؛

    ( 155 )
  • یا از آن روى که فاطمه به منزله امتى از زنان است، درست همان گونه که ابراهیم خود به تنهایى یک امت بود.یا، این‌که او، محبوب‌ترین افراد، در نزد پیامبر بود. و یا چون درمیان زنان مسلمان، تنها فاطمه بودکه مصداق زنى بود با یقینى تام که می‌توانست قدم در این صحنه بگذارد. اما حق این است که فاطمه هم یک امت بود، هم محبوب‌ترین زنان در نزد رسول خدا‌(ص) و هم تنها زنى بودکه می‌توانست تکمیل کننده گروهى باشد که به حقیقت و بر حق بودن مسلمانان، یقینى کامل دارند و نیز محور اصلى اتصال آن گروه به رسول خدا‌(ص) باشد. زیرا آنان شوهر و فرزندان او بودند.

    این‌که پیامبر، فاطمه را در این درگیرى اجتماعى ـ اعتقادی، احضار می‌کند و او را در چنین مخاطره‌اى قرار می‌دهد (خود) نمونه‌اى بارز و سرمشقى عینى است، براى تمام زنان عفیفى که داراى اعتقادات حقند و پیرو صادق راه اویند، بر این‌که شجاعانه در چنین صحنه‌هایى حاضر شوند.

    و نیز این نمایش به منزله دلیل عینى و ملموس است بر جایگاه والاى زهراى مرضیه، نزد پیامبر خدا و عدم برابرى هیچ زنى با او درمقام و رتبه خاصى که دارا بود.

    5. آیه مودت

    ذلک الّذى یبشّر اللّه عباده الّذین ءامنوا و‌عملوا الصّالحات قل لا أسألکم علیه أجراً الاّ المودّه فى القربى و‌من یقترف حسنه نزد له فیها حسناً إنّ اللّه غفور شکور. أم یقولون افترى على اللّه کذباً.(شوری،42/23و24) این همان است که خداوند به بندگانش که ایمان آورده‌اند و کارهاى شایسته کرده‌اند؛ مژده می‌دهد، بگو براى آن کار از شما مزدى نمی‌طلبم مگر دوستدارى در حق اهل بیتم و هر کس کار نیکى کند در آن برایش جزاى نیک بیفزاییم چرا که خداوند آمرزنده قدردان است. یا می‌گویند پیامبر خدا دروغ بسته است….

    ابن عباس درباره شأن نزول آیات فوق که به آیات مودت، شهرت یافته، ‌گوید:

    چون اسلام پس از هجرت پیامبر به مدینه، استحکام یافت، انصار گفتند: نزد پیامبر برویم و بگوییم در گرفتاری‌هایى که پیش می‌آید، اموال ما در اختیار تو است و می‌توانى در جهت پیشبرد دین از آنها استفاده کنى. آیه شریفه، نازل شده و پیامبر آن را در پاسخ آنان، تلاوت فرمود. منافقان مانند همیشه که در صدد تضعیف رسول خدا‌(ص) بودند اظهار داشتند: او در همان مجلس

    ( 156 )
  • این سخن را ساخت تا ما را پس از خود، نزد خویشانش ذلیل و خوار، گرداند.

    آن‌گاه آیه دوم نازل شد که آیا بر خداوند دروغ و افتراء می‌زنید؟10

    از نظر ادبى تفاوتى بین این‌که استثنا در آیه (إلا المودّه فى القربى) متصل باشد یا منقطع، وجود ندارد11 اگر استثنا متصل باشد بدین معناست که:« من پاداشى از شما نمی‌خواهم جز دوستى اهل بیتم.» و اگر منقطع باشد12، بدین معناست که «دوستى اهل بیت پیامبر، اجرى براى پیامبر نیست. چرا که بهره این دوستی، نصیب مسلمانان و دوستداران اهل بیت آن حضرت است و بدین وسیله چنین خواسته‌اى از سوى رسول خدا‌(ص) در راستاى دعوت مردم به دین است.»13

    باید دید این چه مودتى است که هم سنگ، هم کفه و هم وزن اجر رسالت است. مودت گروهى که بر سر سلسله آنان زهراى مرضیه، محبوبه امت، است. همان بانویى که پیامبر درباره‌اش فرمود:

    یا حسن و یا حسین انتما کفتا المیزان، فاطمه لسانه و لاتعدل الکفتان إلاّ باللسان، ولا یقوم اللسان إلاّ على الکفتین.14

    اى حسن و حسین شما دو کفه ترازویى هستید که فاطمه، شاهین آن است و کفه ترازو در حال تعادل قرار نمی‌گیرد مگر به وسیله شاهین آن و شاهین، استوار نمی‌شود مگر بر دو کفه ترازو و…

    در این کلام، زهرا، تنظیم کننده و برقرار کننده تعادل در این کانون معرفى می‌شود.

    6. آیات ابرار

    إنّ الأبرار یشربون من کأس کان مزاجها کافوراً. عیناً‌یشرب بها عباد اللّه یفجّرونها تفجیرا. یوفون بالنذر و‌یخافون یوماً کان شرّه مستطیراً. و‌یطعمون الطعام على حبّه مسکیناً و‌یتیماً و‌أسیراً. إنّما نطعمکم لوجه اللّه لا نرید منکم جزاء و‌لا شکوراً. إنّا نخاف من ربّنا یوماً عبوساً قمطریراً. (انسان،76/5 ـ10)

    ابرار در آخرت از جام‌هاى بزرگ لبریز بهشت که چون کافور، سرد و دلپذیر است، می‌آشامند و آن کافورها، خوشبوى و شیرین است. این آب، آمیخته است به آب چشمه‌اى که براى بندگان خاص خود خلق شده و هر کجا بخواهند، آن کاسه‌ها حاضر است و در قصرها مهیا است. این آب گوارا مثل این است که در عمارات و ابنیه بهشت،

    ( 157 )
  • همیشه جریان دارد و در اختیار بنده‌هاى وفادار خداست. اینان به نذر خود وفا کرده و اطاعت خدا کرده و از روزى که محنت آن، آشکار است، می‌ترسند. اینان در راه خدا به مسکین و یتیم و اسیر، اطعام می‌کنند و به زبان حال می‌گویند: ما براى خدا، اطعام کردیم، و از شما جزا و تشکرى نمی‌خواهیم. ما از پروردگارمان در روزى که چهره برافروخته و در هم کشیده است، می‌ترسیم.

    از مسلمات فریقین است که این آیه در مورد حضرت زهرا‌(س) و شوهر و دو فرزندش نازل شده است. به اتفاق مفسّران، آیات این سوره در مدینه در هنگام کسالت حسنین‌(ع) نازل شد که درباره نذر فاطمه‌(س) و علی‌(ع) براى سلامتى حسنین‌(ع) بود. علامه امینی، در الغدیر، نام سى و چهارتن از کسانى که شأن نزول این سوره را داستان مذکور، دانسته‌اند، ذکر کرده‌است.15

    در این مختصر، مجال پرداختن به دقایق تفسیرى و جزئیات آنچه در این سوره آمده، نیست و تنها به ذکر این نکته لطیف ازسوى آلوسی، مفسّر اهل‌سنت، اکتفا می‌شود که:

    در این سوره، سخنى از «حورالعین» که در سوره‌هاى دیگر از آن به عنوان یکى از نعمت‌هاى بهشتى یاد شده، به میان نیامده است و چه بسا این ناگفتن، به حرمت نور چشم رسول خدا‌(ص)، حضرت فاطمه زهرا (س) باشد که سوره در فضیلت او وخانواده‌اش و نعمت‌هایى که در بهشت از آن بهره‌مند خواهد شده، نازل شده است.16

    7. آیه التقاء بحرین

    این آیه از جمله آیاتى است که علاوه بر معنا و تفسیر ظاهری، به حکم تفسیر باطنى بر آن حضرت منطبق است:

    مرج البحرین یلتقیان. بینهما برزخ لایبغیان. یخرج منهما اللؤلؤ و المرجان. (الرحمن، 55/19ـ22)

    غالب مفسّران و محدثان و مورخان فریقین، معتقدند که شأن نزول این آیات درباره تلاقى بحر نبوت و ولایت و درباره حضرت فاطمه‌(س) و علی‌(ع) است.

    علامه بحرانی، دوازده روایت که بعضى از آنها از طریق اهل سنت نقل شده،

    ( 158 )
  • ذکر می‌کند که مراد از «بحرین» على و فاطمه هستند که هیچ گاه بر یگدیگر، بغى و سرکشى نمی‌کنند.17

    در تفسیرى از ابن عباس نقل شده که:

    برزخ میان آن دو، مهر و محبتى است که از بین رفتنى نیست و همین مهر و محبت، مانع سرکشى هر کدام، نسبت به دیگرى است.

    دربار الهی، بر اساس نبوت و ولایت مطلقه، با بندگانش، تماس حاصل کرده و مشعل هدایت برافروخته است و این سلسله که فرد اتم و اکمل آنها، حضرت رسول و خاندان عترتند، دربار روحانیت ربوبى را تشکیل داده و واسطه فیوضات غیبى هستند.

    همان طور که عالم طبع از ترکیب و تجزیه و تحلیل عناصر و موالید، دائماً در ایجاد وجود است، در عالم انسانیت و معنویت نیز این ارتباط در بین ارواح مجرده که در ابدان مختلفه بروز و ظهور می‌کنند، تجلى کرده، از آن تلاقی‌ها، عناصرى ممتاز به دست می‌آورد، از آن جمله، تلاقى اقیانوس محیط نبوت با دریاى عمیق ولایت است که به وسیله مهد عصمت و طهارت، تلاقى کرده و از آن گوهرهایى گرانبها که براى همیشه مورد استفاده بشر می‌باشد به وجود آمده است.

    چنان‌چه در ابتداى این مقاله گفتیم آیاتى که در قرآن کریم، پیرامون وجود پنج تن و فاطمه زهرا‌(س) است، بسیار می‌باشد که ما در این مقال تنها به ذکر چند نمونه از آیات، پرداخته و بررسى کامل‌تر را به علاقمندانش واگذار می‌کنیم.

    ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

    1. رحمانى همدانی، فاطمه الزهراء بهجه قلب مصطفی‌(ص).

    2. ابو‌الحسن على بن احمد الواحدى النیشابوری، اسباب النزول/307؛ جلال الدین سیوطی، الدر‌المنثور فى التفسیر بالمأثور، 6/204.

    3. ابن منظور، لسان العرب/36.

    4. طبرسی، مجمع البیان فى علوم القرآن، 5/549.

    5. علامه طباطبایی، المیزان، 7/370.

    6. امام فخر رازی، التفسیر الکبیر، 32/122.

    7. سید جواد ورعی، کوثر، محبوبه است/63؛ ماهنامه پیام زن، سال ششم شماره68، آبان 1376ش.

    8. منیره گرجی، نگرش قرآن به حضور زن در تاریخ انبیا/172.

    9. شیخ عزیز اللّه عطاردی، مسند فاطمه زهرا/281.

    10. زمخشری، کشّاف، 4/230؛ اسباب النزول/251.

    11. علامه سید عبد‌الحسین شرف الدین، کلمه الغراء فى تفضیل الزهراء/73.

    13. کوثر، محبوبه است/65.

    14. على بن عیسى أربلی، کشف الغمه، 2/129.

    15. علاّمه امینی، الغدیر، 3/107؛ به بعد.

    16. آلوسی، روح المعانی، 29/157.

    17. علامه بحرانی، البرهان فى تفسیر القرآن، 4/265.

  • منبع از سایت رسول نور www.rasoolnoor.com

اشعار در مورد حضرت فاطمه

باد پاییزی اگر برگ خزان را می برد
مهر زهرا هم گناه شیعیان را می برد


  بر عالمیان رحمت رحمان زهراست
در هر دو جهان سرور نسوان زهراست
نوری که دهد شاخه طوبی از اوست
کوثر که خدا گفته به قرآن زهراست

هر سینه که دوستدار زهراست
آشفته و بی قرار زهراست

گنجینه هفت آسمان ها
در سینه خون نگار زهراست

حضرت حیدر به نام فاطمه حساس بود ،
خلقت از روز ازل مدیون عطر یاس بود ،
ای که ره بستی میان کوچه ها بر فاطمه ،
گردنت را می شکست آنجا اگر عباس بود .

بریزم اشک غم ، از دیده بر رخسار مادر جان
بنالم در عزایت بادل افکار مادر جان
یه یاد آرم از آن ساعت که با پهلوی بشکسته
کشیدی ناله در بین در و دیوار مادر جان
از آن غصب فدکوز بردن حیدر سوی مسجد
مرا دیگر نباشد طاقت گفتار مادر جان

فاطمیه قصه گوی رنجهاست      فاطمیه تفسیر سوز مرتضی ست

فاطمیه شعر داغ لاله است             قصه ی زهرای 18 ساله ست

فاطمیه شرح دیوار و در است    دفتر در مقام سخت زینب پرور است



سند آسمانى یا مهریه حقیقى حضرت زهرا

ر بعضى از روایات دیگر آمده که خدا به رسول خویش فرمود:
انى جعلت نحلتها من على (ع) خمس الدنیا و ثلث الجنة و جعلت لها فى الارض اربعة انهار. الفرات، و نیل مصر، و نهروان، و نهر بلخ، فزوجها، انت یا محمد بخمس ماة درهم، تکون سنة لامتک. (1)
من خمس دنیا و ثلث بهشت را مهر فاطمه قرار دادم که به ازدواج على درآید و در زمین چهار نهر را مخصوص او گردانیدم. نهر فرات، و نیل و نهروان و نهر بلخ را. (نهروان نام شهرى است نزدیک بغداد در اینجا مقصود از نهروان نهر آبى است که نزدیک آن شهر قرار داشت).
و تو اى محمد مهر زهرا را پانصد درهم قرار ده تا سنتى باشد از براى امت تو.
شایان ذکر است که در آن زمان پانصد درهم نقره معادل دو مثقال و نه نخود زر خالص بود.
«احمد بن یوسف دمشقى» در کتاب خویش «اخبارالدول و اثارالاول» در این مورد آورده است که:
دخت ارجمند پیامبر هنگامى که شنید پدر گرانمایه‏اش پس از رضایت او، وى را به ازدواج على علیه‏السلام درآورده و صداق او را بسیار اندک قرار داد، به آن حضرت گفت:
«اى پیامبر خدا! دختران مردم عادى نیز همینگونه ازدواج مى‏کنند و مهریه‏ى آنان از همین درهم‏ها و دینارهاى دنیوى است، پس فرق ما و آنان چیست؟ من از شما تقاضا مى‏کنم که این مهریه دنیوى و مادى را به شوى گرانقدرم على علیه‏السلام بازگردانى و خود از خدا بخواهى که مهریه‏ى مرا شفاعت گناهکاران امت قرار دهد.»
درست پس از این خواسته‏ى فاطمه علیهاالسلام بود که فرشته‏ى وحى فرود آمد و کاغذى از حریر با خود آورد که در آن اینگونه نوشته شده بود:
«خداوند مهریه‏ى فاطمه را شفاعت گناهکاران امت پدرش قرار داد.»
و به همین دلیل هم بانوى بانوان آن سند آسمانى را نگاه داشت تا به هنگامه‏ى مرگ در درون کفن او قرار دهند و فرمود:
«هنگامى که در روز رستاخیز برانگیخته شدم، این سند آسمانى را بدست مى‏گیرم و طبق آن از گناهکاران امت پدرم پیامبر، به اذن خدا و خواست او، شفاعت مى‏نمایم.» این روایت همانگونه که از نظرتان گذشت نمایشگر عظمت و شکوه بانوى بانوان و همت والاى اوست، چرا که او از پدرش مى‏خواهد که این موقعیت رفیع و این مقام پرفراز را براى او بخواهد و دعاى پیامبر نیز مورد پذیرش قرار مى‏گیرد و در برابر خواسته‏ى پیامبر آن سند آسمانى فرود مى‏آید که به خواست خدا در روز رستاخیز حقیقت آن براى همه روشن مى‏شود.
در این مورد «صفورى» در کتاب خویش «نزهةالمجالس» از «نسفى» آورده است که: فاطمه علیهاالسلام از پیامبر گرامى تقاضا کرد که خداوند مهریه‏ى او را شفاعت امت پیامبر در روز رستاخیز قرار دهد و پذیرفته شد و در آن روز است که مهریه‏ى خویش را خواهد خواست.
به هر حال روایات بسیارى از امامان نور بیانگر آن است که خداى جهان‏آفرین در روز رستاخیز جزء مهریه‏ى فاطمه علیهاالسلام شفاعت او را در حق گناهکاران امت پیامبر، قرار داده است.

1 ـ ناسخ‏التواریخ/ 53

http://yazahra.net

خطبه امیرالمومنین در عقد حضرت زهرا

حمدالله شکراً لانعمه و ایادیه، و لا اله الا الله شهادة تبلغه و ترضیه و صلى الله على محمد صلوة تزلفه تحطیه، والنکاح مما امر الله عز و جل به و رضیه و مجلسنا هذا مما قضاه الله و اذن فیه و قد زوجنى رسول‏الله ابنته فاطمة و جعل صداقها درعى هذا، و قد رضیت بذلک فاسئلوه و اشهدوا. (1)
سپاس و شکر خداوندى را سزا است که الطاف و نعمت‏هایش شامل حال همه بندگان است پروردگارى نیست جز او و شهادت مى‏دهم بر وحدانیت ذات پاکش، شهادتى رسا و با اعتقادى کامل و درود و سلام حق بر محمد (ص)، درودى همواره و فراگیر و باقى، اما بعد، مجلس ما در مورد یکى از سنتهاى مقدس الهى تأسیس گردیده. موضوع این مجلس، نکاح است که پروردگار بدان امر فرموده و رضا داده است.
و رسول خدا به فرمان خداوند متعال دخترش فاطمه را بر من تزویج فرموده و مهر او را این زره آهنین من قرار داده است من نیز بدان رضا دادم، شما حاضران، این موضوع را از او بپرسید و شهادت دهید که دخترش فاطمه به همسرى من درآمده است.
در این موقع حاضران مجلس از رسول خدا (ص) مراتب را پرسیدند رسول خدا (ص) فرمود که آرى چنین است آنگاه همگى دست به دعا برداشته و براى عروس و داماد از خداوند متعال برکت و خیر طلب نموده و به آنها تبریک گفتند.
و در پایان مجلس، رسول خدا به زنان خود امر فرمود تا به خوشحالى این جشن شادمانى کنند و بساط سرور بگسترند. ولى برخلاف انتظار، رسول خدا (ص) چون به نزد دخترش فاطمه رسید او را گریان یافت فرمود: ما یبکیک فوالله لو کان فى اهل بیتى خیر منه زوجتک، و ما انا زوجتک ولکن الله زوجک و اصدق عنک الخمس مادامت السموات والارض.(2)
دخترم چه چیزى باعث گریه‏ات شده است؟ به خدا قسم اگر کسى در میان اهل‏بیت من بهتر از على بود تو را به او تزویج مى‏کردم، لکن تزویج تو به على تزویج الهى است و به فرمان خدا این ازدواج صورت گرفته و مهر تو را یک پنجم دنیا قرار داده است.

1 ـ ناسخ‏التواریخ، ج 1/ 51 و 52

2 ـ ناسخ‏التواریخ، ج 1/ 51 و 52.

http://yazahra.net

پیشنهاد خواستگارى حضرت زهرا به امیرالمؤمنین

روزى ابوبکر، عمر، و سعد بن معاذ به اتفاق گروهى دیگر در مسجد گرد آمده بودند و از هر درى سخن مى‏گفتند. سخن از دختر پیامبر (صلى اللَّه علیه و آله) شد.
ابوبکر گفت: خواستگارانى که رفته‏اند پیشنهادشان رد شده، پیامبر (صلى اللَّه علیه و آله) فرموده که تعیین همسر فاطمه (علیهاالسلام) با خداست. تنها على (ع) در مورد خواستگارى تاکنون اقدامى نکرده است. شاید به خاطر تهیدستى از انجام این کار سر باز مى‏زند. با این همه برایم روشن است که خدا و پیامبر (صلى اللَّه علیه و آله) زهرا (ع) را براى او نگه داشته‏اند. آنگاه ابوبکر رو به دوستانش کرد و گفت: مایلید نزد وى رویم و ماجرا را برایش بازگو گوییم و ببینیم آیا او مایل به ازدواج است؟
سعد بن معاذ از این پیشنهاد استقبال کرد، سپس به اتفاق عمر و ابوبکر از مسجد خارج شدند و به جستجوى على (علیه‏السلام) پرداختند. او در خانه نبود، اطلاع پیدا کردند که او در تلاش براى معاش در نخلستان یکى از انصار به وسیله شترش به آبکشى و آبیارى نخلها مشغول است.
به سویش شتافتند. على (علیه‏السلام) فرمود: از کجا و به چه منظورى آمده‏اید؟
ابوبکر به بیان ماجرا پرداخت و در پایان گفت من صلاح مى‏دانم هرچه زودتر در خواستگارى فاطمه (ع) تعجیل کنى. (1)
على (ع) نیز یادآور شد که این وصلت آرزوى من است.

  1 ـ کشف‏الغمه ج 1 ص 354- طبقات ابن‏سعد ج 8 ص 19- امالى طوسى ج 1 ص 38.

http://yazahra.net    منبع